دو خانم ریزه میزه در راه شمال

آن¬ها دو خواهرند، دو خواهر همراه یا قهر باهم، رقیب یا دوستِ هم. به‌هرحال در جستجویی مشترک برای پیدا کردن قبر پدر که بیست‌وپنج سال پیش مرده، تا به او بگویند که مادر اما تازه مرده. بدین‌ترتیب، عازم سیاحتی خانوادگی می‌شوند هرج‌ومرج‌گونه اما شادمانه، همراه با خاکستر مادر که برای غافلگیری در یک قوطی بیسکویت پنهانش کرده‌اند... ترانه‌ای، نغمه‌ای، موسیقی ساده‌ای که سبُکی طنز زندگانی را می‌سراید.