روایت کتاب حول دو بخش اصلی میچرخد: در بخش اول پایهها و اهمیت امنیت روانی تشریح و در بخش دوم رهنمودهای عملی برای ایجاد این فضا ارائه میشود. بیایید نگاهی به برخی از مباحث محوری کتاب بیندازیم:
اول: بنیان نظری
نویسنده ابتدا تعریف امنیت روانی را ارائه میدهد: فضایی که در آن کارکنان بدون ترس از تمسخر یا مجازات، ریسکهایی میان فردی مثل سؤال پرسیدن، گزارش خطا و ابراز تردید را میپذیرند. ادموندسون تأکید میکند که امنیت روانی به معنای از بین بردن استانداردهای عملکرد نیست؛ بلکه همزمان با حضور در این فضا، سطح بالای انتظارات هم باید در شرکت یا گروه برقرار باشد تا تیمها به بهترین نتایج برسند.
دوم: نگاهی به تجربیات اولیه
نویسنده در بخش دیگر کتاب، چشمانداز تاریخی تحقیقات خود را تشریح میکند؛ از پژوهش عمیق پیرامون خطاهای پزشکی در بیمارستانهای مختلف تا مطالعات میدانی در شرکتهای بانکی و فناوری. او نشان میدهد که گرچه در نگاه اول، تیمهای بهتر باید اشتباهات کمتری داشته باشند،اما نتایج تحقیق او این همبستگی آماری و معنایی را نشان نمیداد. در واقع او میدید که در نهادها و سازمانها و شرکتهای مورد بررسی، تیمهای بهتر اشتباهات بیشتری هم داشتند! ولی بعدا ادموندسون متوجه حقیقتی میشود: «در واقع تیمهای بهتر، اشتباهات بیشتری نداشتند، آنها گزارشدهی بیشتری داشتند!».
بر همین مبنا او نشان میدهد که داشتن امنیت روانی در محل کار، نهتنها باعث حذف بسیاری از مشکلات به دلیل طرح شدن شفاف آنها میشود، بلکه اضطراب یادگیری میان کارمندان را کم میکند، به افزایش دلبستگی آنها نسبت به محیط کارشان منجر میشود و در نهایت سبب ارتقای کمی و کیفی توان شرکت یا سازمان خواهد شد.
سوم: ناکامیهای اجتنابپذیر و پیامدهای آن
یکی دیگر از نکات کلیدی کتاب، بحث در خصوص ناکامیها و خطاهای اجتنابپذیر است. ادموندسون با ارائه مثالهای مختلفی در صنایع اتومبیلسازی، بانک، تلفن همراه و همچنین بیمارستانها نشان میدهد که فقدان امنیت روانی چگونه مانع از گزارش بهموقع اشتباهات میشود. او به تفصیل بررسی میکند که چه عواملی – از ساختارهای سلسلهمراتبی گرفته تا فشارهای زمانی – موجب خودسانسوری کارکنان میشوند و چه موقعیتهایی به از دست رفتن فرصت یادگیری و حتی صدمات فیزیکی منجر شده است.
در این فصل مثال شگفتآوری از سقوط یکباره سهام و فروش فولکس واگن (که سال ۲۰۱۵ مدعی رسیدن به مقام بزرگترین خودروساز جهان بود) در بازار آمریکا و اروپا آورده شده که بسیار آموزنده و هشدار دهنده است.
چهارم: سکوت خطرناک
در ادامه، مفهوم «سکوت سازمانی» کاوش میشود؛ پدیدهای که در آن حتی هنگامی که کارکنان میدانند اشتباهاتی رخ داده یا روندها کارآمد نیستند، از ابراز نگرانی یا گزارشدهی خودداری میکنند. ادموندسون در جایی از کتاب میگوید: کاساندرا یکی از شخصیتهای اسطورهای در یونان باستان است که سرنوشت تراژیکی برای او رقم خورد: او که از موهبت پیشگویی برخوردار بود، در عینحال به این نفرین هم دچار شده بود که کسی حرفش را باور نمیکرد. او بعد مینویسد: «سطح پایین امنیت روانی منجر به بروز فرهنگ سکوت میشود و همچنین ممکن است فرهنگی کاساندرایی در سازمان ایجاد کند – محیطی که در آن اظهارنظرها بیاهمیت جلوه داده میشوند و به هشداها بیاعتنایی میشود؛ بهویژه وقتی ابراز عقیده مستلزم جلب توجه دیگران به نتایج ناخوشایند باشد، گوش ندادن یا باور نکردن بیزحمتتر است».
نویسنده رابطه سکوت با فرسودگی شغلی، تصمیمگیریهای پرهزینه و بحرانهای ایمنی را مستند میکند و نشان میدهد چگونه سازمانهای عاری از ترس با تشویق گزارش خطا و بحث آزاد، این چرخۀ معیوب را میشکنند.
پنجم: خلق محیط کار بیپروا
اینجا جایی است که بخش دوم کتاب، یعنی روشهای عملیاتیساختن امنیتبخشی در محیطهای کاری آغاز میشود. نویسنده اذعان دارد که تغییر فرهنگ کار آسانی نیست. اگر افراد عادت به سکوت داشته باشند، نمیتوان به سادگی به آنها گفت که شروع به صحبت کنند. اینجا نقش رهبری قوی برای شکلدهی به فرهنگ و محیط اهمیت پیدا میکند.در تکهای از این بخش کتاب، نویسنده سه استراتژی محوری را برای اجرای بهینه این نقش معرفی میکند:
- رهبران باید عمداً ندانستنهای خود را بپذیرند و با طرح سؤالات باز، کنجکاوی و مشارکت را تحریک کنند.
- به ارائه توضیح معنادار هدفها و اهمیت پروژهها به کارکنان بپردازند، بهگونهای که هر شکست فرصتی برای یادگیری جلوه کند.
- حتما از گزارش اشتباهات حمایت کنند و به کارکنانشان بازخورد حمایتی دهند. در همان حال تاکید میشود که باید همزمان هرگونه بیتفاوتی یا برخورد سرزنشآمیز با خطاها حذف شود.
کتاب مانند صفحات قبل، در اینجا هم مملو است از مطالعات موردی شرکتهای بزرگ و کوچک که به خواننده نشان میدهد بهکارگیری این اصول چگونه منجر به افزایش مشارکت، سرعت تصمیمگیری و نوآوری محصول میشود.
ششم: امنیت و ثبات
نویسنده در ادامه به بررسی ابزارهای دقیقتری میپردازد که رهبران میتوانند برای سنجش و ارتقای امنیت روانی به کار برند؛ از جمله نظرسنجیهای دورهای، جلسات بازخورد ساختاریافته و شاخصهای کلیدی عملکرد مرتبط با گزارش مشکلات. همچنین چالشهای واقعی اجرای تغییرات فرهنگی و روشهای غلبه بر مقاومت، موضوعی است که در ادامه کتاب به آنها پرداخته شده است. نویسنده در صفحات انتهایی کتاب تأکید میکند که «خلق و نگهداشت سازمان عاری از ترس، پروژهای بیپایان است». او چشمانداز پژوهشهای آینده در زمینه امنیت روانی دیجیتال و نقش آن در تیمهای مجازی را نیز ترسیم میکند و فراخوانی برای گسترش مطالعات در حوزههای تنوع، برابری و شمول مطرح میسازد.
در مجموع میتوان گفت نویسنده با کنار هم قرار دادن مبانی نظری، شواهد علمی و مثالهای عملی، نشان میدهد که امنیت روانی نه تنها یک الزام اخلاقی برای رفاه کارکنان است، بلکه شرط لازم برای نوآوری مستمر و رقابت پایدار در محیطهای پرریسک و پیچیده امروزی به شمار میآید.
ایمی ادموندسن، نویسنده و پژوهشگر برجسته آمریکایی، در حوزههای رهبری، تیمسازی و یادگیری سازمانی است. او در حال حاضر در مدرسه کسبوکار هاروارد استاد رهبری است. ادموندسون تاکنون هفت کتاب و بیش از ۷۵ مقاله و مطالعه موردی منتشر کرده است. شهرت اصلی او به دلیل تحقیقات پیشگامانهاش در زمینه امنیت روانی است. مهمترین کتابهای او در ستایش اشتباه و تیمسازی است. در ادامه زندگی نامه ایمی ادموندسن را خواهید خواند.
کتاب امنیت روانی در محیط کار برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای رهبران، مدیران میانی و عالی، متخصصان منابع انسانی، و هر فرد علاقهمند به بهبود فرهنگ سازمانی و افزایش نوآوری مناسب است. خواندن آن به کسانی توصیه میشود که میخواهند تیمهای متعهدتر و خلاقتری بسازند و در محیطهای پیچیده کاری، عملکرد بالا و مستمر داشته باشند. اما یک نکته جالب هم در این میان وجود دارد: ادموندسون در بخشی از کتاب مینویسد: اگر کسی رئیس نباشد چه؟ اگر حتی با امنیت روانی در محیط کار کاملا موافق باشد، آیا کاری از دستش برمیآید؟ بعد خودش در پاسخ مینویسد: این گزاره صحیح است که رئیسها – همان رهبران تیمها، جراحان، مسئولان دپارتمان ها و غیره – نقش بزرگی در شکلگیری انتظارات و رفتارهای افراد در محیط کار دارند، اما هر کسی میتواند در برقراری امنیت روانی موثر واقع شود. گاهی اوقات تنها کاری که باید انجام دهید این است که سؤال درستی مطرح کنید. هر سؤال باید با هدف دریافت پاسخ و با اشتیاق بیان شود تا فضای امنی را میان پرسشگر و پاسخگو فراهم سازد.
شما میتوانید کتاب امنیت روانی در محیط کار را از سایت کتاب تراپی تهیه کنید.
کتاب امنیت روانی در محیط کار با زبانی شفاف و علمی توضیح میدهد که امنیت روانی نه یک فضیلت اضافی بلکه زیربنای نوآوری و عملکرد اثربخش در تیم هاست.
نویسنده با تاکید بر اهمیت اشتباه پذیری و گفت و گوی باز نشان میدهد چگونه کارکنان در گروهی که از قضاوت نمی ترسند، می توانند رشد کنند.
یکی از نقاط قوت کتاب امنیت روانی در محیط کار ترکیب نظریه و مطالعه موردی ست که به خواننده کمک می کند تا مفاهیم را در محیط واقعی تصور کند.
با این حال تغییر فرهنگ سازمانی در ساختارهای سنتی کمتر مورد بررسی عمیق قرار گرفته است. اما در کل این کتاب برای مدیران تیم ها و کارآفرینان راهنمایی ارزشمند برای ساخت محیطی امن و پویا ارائه میدهد.